مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

اخلاص در همه چيز است. «اخلص العمل»، «اخلص الفكر»، «اخلص التوبه»، «اخلص العبادة»، «اخلص النصيحه»، «اخلص الولاء» يعني اخلاص فقط در نماز نيست. فكر هم كه مي‌كني فكر خالص باشد. يعني طراحي نكن كه چنين كنيم، چنين كنيم، چنين كنيم، چنين كنيم. بعضي‌ها در نمازشان دارند جاي ديگر فكر مي‌كنند. «اخلص العمل»، «اخلص الفكر»، فكرت هم خالص باشد. يعني قاطي فكرت چيز ديگري نباشد. «اخلص التوبة» توبه مي‌كني واقعاً خالص توبه كن. «اخلص النصيحه» اگر نصيحت مي‌كني، خير خواهي مي‌كني براي خدا باشد، نخواسته باشي بگويي من نصيحتت مي‌كنم. بعضي‌ها هم اخلاص خيالي دارند. يك عمري خالص نيستند، ولي خيال مي‌كنند خالص هستند. مي‌گويد: اِ... مثل همين كاري كه من مشهد كردم. فكر مي‌كردم حالا كه پول نمي‌گيرم براي خداست. هم پول نگرفتي، هم براي خدا نبود. البته گفتم معناي اخلاص اين نيست كه آدم پول نگيرد. بگذاريد من اين را بگويم. چيز قشنگي است. زيادي گوش بدهيد.

علامت اخلاص: در قرآن مي‌گويد: «لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً» (انسان/9) يعني در دلم اراده نكردم. يكي «لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً» (انعام/90) به زبانم از شما سؤال نمي‌كنم. «لا نُريدُ»، «لا أَسْئَلُكُمْ» يعني نه به زبان حرف پول مي‌زنم، نه در قلبم نيت پول است. نمي‌گويد: «لا أُخِذَ مِنْكُم‏» نمي‌گويد: از شما نمي‌گيرم. داديد مي‌گيرم. به كسي گفتند: شما خيلي آدم مخلصي هستيد. پول نمي‌گيريد! گفت: به هيچ‌كس هم نمي‌دهم. يك كسي را هل دادند برايش كف زدند. گفتند: ماشاءالله چه جگري! از چهل متري پريدي؟! گفت: نمي‌دانم چه كسي مرا هل داد! (خنده حضار) اخلاص چيست؟


ادامه مطلب
[ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:اخلاص در همه كارهاي علمي و عملي, ] [ 17:34 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

اين كه مي‌گويم شرك، حديث داريم از راه رفتن مورچه روي سنگ سياه، پنهان‌تر است. اين خيلي مهم است. اين آقا در هيأت خودش خوب سينه مي‌زند، اما هيأت ديگران كه مي‌رود چطور سينه مي‌زند؟ اين آقا براي محله‌ي خودش، نزد من آمده مي‌گويد: آقا يك مسجد مي‌خواهم بسازم در روستايي كه پدرم زندگي مي‌كرده است. كنار جاده! گفتم: آقاجان اين جاده در روز چند تا مسافر دارد؟ ما الآن جاده‌هايي داريم ساعتي هزار تا ماشين رد مي‌شود. آنجا مسجد مي‌خواهيم. مي‌گويد: نه مسجد من بايد روستاي پدرم باشد كه مردم بگويند: پسر فلاني مسجد را ساخت. گفتم: اگر مي‌خواهي بسازي برو بساز. با من مشورت نكن. چون من الآن در اخلاص تو شك دارم. شما اگر مي‌خواهي مسجد بسازي، بگو كدام جاده نيازش بيشتر است؟ نياز را ببين.

من خوشم نمي‌آيد به اين خمس بدهم. مگر خمس خوش آمدني است. وظيفه‌ات است خمس بدهي. من خوشم مي‌آيد، من خوشم نمي‌آيد. همه‌جا سليقه‌ي خودمان را به كار مي‌بريم. «خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُم‏أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا» (ملك/2)

حديث داريم «إِنْ كُنْتَ عَاقِلًا فَقَدِّمِ الْعَزِيمَةَ الصَّحِيحَةَ وَ النِّيَّةَ الصَّادِقَة» (بحارالانوار/ج73/ص301) اگر عاقلي نيت خالص كن. واقعاً هم همينطور است. آدم وقتي مي‌نشيند فكر مي‌كند چرا براي دنيا كار كنيم. بگذاريد سيماي دنيا را بگويم. شما اگر براي پول كار بكني سي سال خدمت مي‌كني، بيست سال هم بازنشسته مي‌شود 50 سال، 50 تا 12 ماه مي‌شود، 600 ماه، 600 تا صد هزار تومان مي‌شود، صد هزار تومان را پنج تا نقطه بگذار. چقدر مي‌شود؟ 60 ميليون! اگر براي پول كار بكني اگر ماهي صد هزار تومان پس‌انداز كني، 60 ميليون مي‌شود. پول يك آپارتماني، يك خانه‌اي چيزي است. چه دادي؟ 50 سال. سي سال سر كار بودم و بيست سال هم بازنشسته. 50 سال عمر دادم و يك آپارتمان گرفتم. اگر نيت، آدم عاقل مي‌آيد 50 سالش را به يك آپارتمان بفروشد؟ اين براي پولش! اما شهرتش، من مي‌خواهم فوتباليست درجه يك شوم. من مي‌خواهم همه ايران مرا بشناسند، همه دنيا بشناسند، هيماليا مي‌شوي! كوه هيماليا را همه دنيا مي‌شناسند. يعني واقعاً مي‌خواستي 50 سال جواني‌ات را خرج كني، هيماليا شوي؟ اين عقل است؟ نه من مي‌خواهم يك كاري كنم كه در خيابان كه راه مي‌روم همه مرا نگاه كنند. خوب يك فيل راه برود نگاهش نمي‌كنند؟ يك فيل هم راه برود نگاهش مي‌كنند. امام مي‌گويد: اگر عاقل هستي از اينها دل بكن. اگر عاقل هستي.


ادامه مطلب
[ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:خطر شرك در كارهاي ديني و مذهبي, ] [ 17:27 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

خاطره‌اي از تبليغ در مشهد

يك خاطره تلخ دارم. برايتان بگويم چشمهايتان باز شود. عالمي در مشهد بود كه اگر مي‌ايستاد تمام علما و مراجع پشت سرش نماز مي‌خواندند. مرحوم شد به نام آيت‌الله ميرزا جواد تهراني. از اولياي خدا بود. ايشان زمان شاه به من فرمود كه شما يك چند ماهي مشهد بيا و كلاسداري را براي طلبه‌هاي جوان بگو. اطاعت كرديم، خانه‌ي قم را اجاره داديم، مشهد اجاره كرديم، اسباب‌كشي، رفتيم با امام رضا يك قرارداد ببنديم. طوري نيست. گفتيم: يا امام رضا ما چند ماه اينجا مي‌مانيم سخنراني مي‌كنيم از هيچ‌كس هم پول نمي‌گيريم. تو هم امام رضا هستي از خدا بخواه من صد در صد مخلص باشم. حرف‌هايمان را با امام رضا(ع) زديم و كلاس‌ها شروع شد. انواع كلاس‌ها چند ماه، يكي از اين كلاس‌ها شلوغ بود، در مسجد هم تنگ بود، بعد از جلسه وقتي داشتيم مي‌رفتيم، مثل ته قيف در تنگ بود. ما هم قاطي جمعيت مي‌رفتيم. يك نفر رويش را عقب كرد و من را ديد ولي محل نگذاشت. ببين چنين كرد. بعد چنين كرد. من يك چيزي‌ام شد گفتم: يا نگاه نكن، يا اگر ديدي من پشت سر تو هستم بگو: حاج آقا ببخشيد، بفرما جلو! يك چيزي بگو. يعني قشنگ چنين كرد و بعد هم اينطور كرد. تا يك چيزي‌ام شد فهميدم اخلاص نيست.

 

چون قرآن مي‌گويد: علامت اخلاص اين است كه نه پول بخواهد نه تشكر. من از اينها پول نمي‌گرفتم، اما توقع بفرما جلو، حاج آقا ببخشيد، چيزي، مي‌خواستم بگويد. ما ديديم اِ... خودمان را از جمعيت كنار كشيديم و كنار مسجد نشستيم و يك خرده فكر كرديم و گفتم: بله، با خدا كه نمي‌شود شوخي كرد. حضرت عباسي در دلم اين بود كه اينها از من تشكر كنند و نكردند در ذوقم خورد.

 

 


ادامه مطلب
[ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:خاطره‌, ] [ 16:43 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

اخلاص در همه چيزي هست، حديث داريم خوشا به حال كسي كه «أخلص لله علمه» (غررالحكم/ص197) درس مي‌خواند براي خدا درس بخواند. به نظر شما اگر فردا در دانشگاه بگويند: درس هست، استاد هست، ولي مدرك نيست. به نظر شما از اين سه ميليون و هفتصد هزار دانشجو چند نفر سر كلاس مي‌روند؟ من نمي‌گويم هيچي... ولذا داريم كه اخلاص آن صافي آخر است. «العلماء كلهم هلكى‏» (مجموعه ورام/ج2/ص118) دانشمندان هلاك مي‌شوند مگر آنهايي كه به علمشان عمل كنند. آنهايي هم كه به علمشان عمل مي‌كنند «كلهم هلكى إلا المخلصون‏» مگر آنكه خالص باشند. خيلي مشكل است.

يكسال مي‌خواستم مكه بروم. خوب ما را هر سال به خاطر تبليغ مي‌بردند. گفتيم امسال به قصد امام زمان برويم. خوب آماده شديم، و در پله‌هاي هواپيما تا رفتم داخل هواپيما شوم كه حجاز بروم، گفتم: آقاي قرائتي اگر امام زمان بگويد: مگر تو به نيابت من نمي‌روي؟ چرا من به قصد شما دارم مي‌روم. بگويد: نمي‌خواهم به قصد من بروي. برو يكي از اين روستاها در يك مسجد پيشنماز شو با بچه‌هايش هم قصه بگو. حاضر هستي؟ هرچه فكر كردم گفتم: نه مي‌خواهم مكه بروم. گفتم: آقا براي تو هم نيست براي خدا هم نيست. براي خودم است. ديدم نه براي امام زمان است نه براي خداي امام زمان، من دوست دارم مكه بروم.


ادامه مطلب
[ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:اخلاص در تحصيل علم و تبليغ دين, ] [ 16:37 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

قرآن مي‌گويد: «وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصين‏» (بينه/5) مردم مأمور هستند كه اخلاص داشته باشند. «إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصا» (زمر/11) پيغمبر گفت: من مأمور هستم، يعني يك چيز مستحبي نيست. به ما گفتند: بايد كارهايتان خالص باشد. يك درصد هم براي غير خدا باشد، خدا مي‌گويد: من شريك خوبي هستم، همه را به او مي‌دهم. اگر يك سوزن به يك گوشه‌ي توپ بزنيد ديگر كل بازي لغو است. نمي‌شود گفت: حالا ما يك سوزن به يك گوشه زديم. يك سوزن به يك گوشه زدي، اما كل بازي لغو شد.


ادامه مطلب
[ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:اخلاص, شرط قبولي اعمال, ] [ 16:32 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
[ دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, ] [ 16:0 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

اعمال شب و روز عید غدیر

عید غدیر

ای علی تو نشان هدایت این امتی؛ هر کس تو را دوست بدارد، رستگار شود و هر کس تو را دشمن بدارد، به هلاکت افتد.    پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

خداوند پس از غدیر خم برای کسی حجت و عذری باقی نگذاشت.  حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام)

شب هیجدهم ذیحجه، شب عید غدیر و شب با شرافتى است سیّد در اقبال دوازده ركعت نماز به یك سلام به كیفیتى مخصوص براى این شب با دعائى نقل كرده است. علاقمندان می‌توانند به كتاب اقبال رجوع كنند.

 

غدير در دعاها و زيارات

عيد غدير

آرزوى هر شيعه است كه اى كاش زمان، به عقب برمى‏گشت و در غدير حاضر بود و با مولايش دست بيعت مى‏داد و به آن حضرت تبريك مى‏گفت. اى كاش اميرالمؤمنين (عليه السلام) اكنون زنده بود، و هر ساله در روز غدير به حضورش شرفياب مى‏شديم و با او تجديد بيعت مى‏كرديم و بار ديگر به او تهنيت مى‏گفتيم.

تحقق اين آرزو چندان مشكل نيست. زيارت اميرالمؤمنين حضرت علي (عليه السلام) در نجف اشرف و حضور در حرم مطهر آن حضرت و عرض ادب به ساحت مقدس و سخن گفتن با ايشان از صميم جان و بازگفتن اين آرزوى

 

مهربان‌تر از پدر

بوی خوش بهشت از کنار آن آبگیر، یعنی غدیر عرشیان و بهشتیان، جان‌ها را می‌نوازد این چه بوی خوشی است که حتی پس از عبور صدها سال هنوز فضای جان مشتاقان را می‌نوازد.

 

 

[ یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:, ] [ 15:57 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

بركه آفتاب

عيد غدير

غدير، خاكى سوخته، ملتهب، در عمق صحراى «جحفه» نيست تا از چهار سوى تا هر جا كه چشم كار مى‏كند گسترده و ناپيدا باشد.

غدير درخشان چون گوهرى در تابش آفتاب است، وسيع به وسعت ابديت است و جارى در لحظه لحظه كائنات است، صبور چون ايمان و لطيف چون عشق است، برنده چون شمشير، كوبنده چون طوفان است، خاشع چون واژه صداقت و سرافراز چون افلاك است.

هيچ دست سياه‌كارى در طول تاريخ نتوانسته است نامش را از لوح دل‌ها و صفحه خاطره‏ها بزدايد. هر چند كه هزاران بار نامش را از كتاب‌ها حذف كردند.

بركه‏اى از نور

 من غدیرمبركه‌ی آرمیده در دل صحرا. اما جارى تا عمق تاریخ از این كران تا آن كران، و تا همه بیكرانه‏ها! چشمه جوشان عشق و ایمانم. پیام آزادى انسانم .


[ یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:بركه آفتاب , ] [ 15:20 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

مظلومى گمشده در سقيفه *

حضرت علي عليه السلام

على (عليه السلام) مظلومى گمشده در سقيفه است، كه همه بايد اقرار به اعلميتش كنند.

اما نه كسى را بتوانند به در خانه‏اش برسانند و نه كسى به سراغش برود، و نه وى بتواند به ميان اجتماع و به متن جامعه افتد...

مظلومى گمشده در سقيفه، كه 23 سال همه جا چون سايه پيامبر بود و اينك 25 سال بايد در سايه ستون كج سقيفه بنشيند! ...

گنجى از شجاعت و هدايت باشد در 23 سال ارتباط آسمان با مسلمانان و كنجى به عزلت باشد در زمان ارتباط سقيفه با مسلمانان.

[ یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:مظلومی گمشده در سقیفه, ] [ 11:16 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

كفار قريش وقتى مشاهده كردند مسلمانانى كه به حبشه مهاجرت كرده اند به آسودگى در آنجا زندگى مى كنند و كسانى كه در مكه هستند نيز به پشتيبانى ابوطالب عليه السلام كسى آنها را نمى تواند زيانى برساند، انجمنى بزرگ تشكيل دادند و با يكديگر مشورت نموده در قتل ابوطالب اين خبر را شنيد، تمام بنى هاشم را از زن و مرد آنهائى كه مسلمان بودند و آنهائى كه مسلمان نبودند غير ابولهب در دره اى كه شعب ابوطالب نام داشت كوچ داد.
ابوطالب از دو طرف براى دره ديده بان قرار داد و فرزند خود على عليه السلام را بيشتر از شبها بجاى پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم مى خوابانيد. حمزه پيوسته با شمشير در گرد پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم گردش مى كرد. قريش ديدند با اين وضع كه حضرت در شعب مى گذراند كسى را برايشان درست رسى نيست لذا چاره ديگرى انيدشيدند.
چهل نفر در دارالندوه اجتماع كرده پيمان بستند كه با بنى هاشم ديگر مدارا نكنند نه زن به آنها دهند و نه بگيرند، با ايشان خريد و فروش ننمايند و با آنها هرگز صلح نكنند مگر اينكه پيغمبر صلى الله عليه و آله و لسم را تسليم به آنها نمايند تا به قتل برسانند، اين عهدنامه را نوشته مهر كردند و به ام جلاس خاله ابوجهل سپردند.


ادامه مطلب
[ شنبه 21 آبان 1390برچسب:مسلمين استقامت دارند, ] [ 18:10 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 147 148 149 150 151 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب