پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله واسطه ى فيض هدايت
قرآن كريم برخى از افعال را كه به خدا نسبت مىدهد، به پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله نيز اسناد مىدهد، مانند بيرون كردن مردم از تاريكىهاى جهل و جهالت، و هدايت آنها به سوى نورانيت تقوا و معنويت؛ «اللّه ولى الّذين ءامنوا يخرجهم من الظّلمات إلى النّور»(423)و «كتاب أنزلناه اليك لتخرج النّاس من الظّلمات إلى النّور باذن ربّهم إلى صراط العزيز الحميد»(424). با تأمل در اين آيات به دو نكتهى زير پى مىبريم:
الف - پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله وسيلهى ظاهرى هدايت انسانهاست و ايمان هر مؤمنى، هر چند در هزاران سال بعد با وسايط فراوان، به ايشان مستند است و آن حضرت در پاداش همگان شريك است.
ب - پيامبر عظيم الشّأن اسلامصلى الله عليه وآله داراى منصب رفيع رهبرى و هدايت مردم است و آياتى نظير «إنّك لا تهدى من أحببت ولكنّ اللّه يهدى من يشاء»(425). نافى اصل هدايت از پيامبر نيست، بلكه ناظر به نفى استقلال اوست. زيرا در بخش ديگرى مىفرمايد: «و إنّك تهدى إلى صراط مستقيم»،(426)و در آيهى مورد بحث نيز قيد «باذن ربّهم» را افزود. پس رسول خداصلى الله عليه وآله در هدايت مردم واسطهاى الهى است كه در پرتو مشيّت حق كار مىكند.(427)
فضيلت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله
«تلك الرّسل فضّلنا بعضهم على بعض»(428)
درجه و مرتبهى پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله از سه جهت رفيع است:
الف - خصوصيات و ويژگىهايى كه بر اساس آيات قرآن در شخص پيامبرصلى الله عليه وآله وجود دارد، مانند: «إنّك لعلى خلق عظيم»،(429) «و ما أرسلناك إلاّ رحمة للعالمين».(430)
ب - خصوصيتى كه در كتاب اوست كه برتر از همهى كتب آسمانى است؛ «اللّه نزّل أحسن الحديث كتاباً متشابهاً»(431) و اين كتاب مصون از تحريف است.
ج - خصوصيتى كه در امت اوست كه برتر از همهى امم هستند، در صورتى كه امر به معروف و نهى از منكر كنند؛ «كنتم خير أمّة أخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر».(432)
اخلاق پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله
«عبس و تولّى * ان جاءه الأعمى * و ما يدريك لعلّه يزكّى»(433)
در اين آيات و شأن نزول آن ميان مفسران اختلاف نظر است. بعضى مىگويند: آيات خطاب به پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله است كه مرد نابينايى به نام ابن ام مكتوم وارد مجلس حضرت شد، در حالى كه پيامبرصلى الله عليه وآله مشغول سخن گفتن با سران قريش بود. آن مرد نابينا گفت: براى من از آنچه خدا به تو آموخته است بگو. پيامبرصلى الله عليه وآله در دل خود انديشيد كه مبادا اين اشراف نزد خود بگويند كه پيروان محمد مردم دور از فرهنگ هستند. از اين رو، چهره در هم كشيده و با او به سردى سخن گفت.
اما مفسران شيعه از جمله شيخ طوسى، مرحوم طبرسى، مرحوم علامه طباطبايى اين امر را نمىپذيرند و مىگويند: آن شخصى كه چهره در هم كشيد، مردى از بنى اميه بوده و قراينى دلالت بر اين معنا دارد كه شخص مورد عتاب غير پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله است:
الف - همه مىدانيم كه صفت عبوسى از صفات پيامبر نبوده و آن جناب با كفار عبوس نمىشد، چه رسد به مؤمنان.
ب - پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در طول زندگى سابقه نداشته كه دل اغنيا را به دست آورد و از فقرا روى برگرداند. با اين كه خداوند او را ستايش به خلق عظيم كرده است؛ «إنّك لعلى خلق عظيم».
ج - مگر خداوند به پيامبر نفرمود: «لا تمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزواجاً منهم ...»(434)، چطور ممكن است در سورهى حجر كه اوايل دعوت علنى اسلام نازل شده، به آن جناب دستو دهد كه اعتنايى به زرق و برق زندگى دنياداران نكند و در عوض در برابر مؤمنين تواضع كند و در همين سياق او را مأمور سازد كه از مشركان اعراض كند و بفرمايد: «فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشركين»(435)، آن وقت خبر دهد كه آن جناب به جاى اعراض از مشركان از مؤمنان اعراض كرده و به جاى تواضع در برابر مؤمنان، در برابر مشركان تواضع كرده است؟!
د - زشتى عمل پيش گفته چيزى است كه عقل به آن حكم مىكند و هر عاقلى از آن بيزار است، تا چه رسد به پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله و چنين عمل قبيح عقلى نيازى به نهى لفظى ندارد. زيرا هر عاقلى تشخيص مىدهد كه ثروت به هيچ وجه ملاك فضيلت نيست.(436)
نظرات شما عزیزان: