مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان
تبادل
لینک هوشمند
پيوندهای روزانه
لینک های مفید |
معمولا مى گويند خداشناسى در فطرت و سرشت آدمى است، و اگر به كاوش ضمير آگاه و ناآگاه انسان بپردازيم به ايمان و علاقه او به يك مبدأ ماوراءِ طبيعى كه از روى علم و برنامه و هدف اين جهان را آفريده است، دست مى يابيم. ولى اين منحصر به مسئله «توحيد و خداشناسى» نيست، تمام اصول و فروع اساسى دين بايد در درون فطرت باشد، در غير اين صورت هماهنگى لازم ميان دستگاه «تشريع» و «تكوين» حاصل نخواهد شد. (دقّت كنيد) ما اگر سرى به قلبمان بزنيم و اعماق روح و جانمان را كاوش كنيم، اين زمزمه را به گوش جان مى شنويم كه زندگى با مرگ پايان نمى گيرد، بلكه مرگ دريچه اى است به عالم بقاء! براى پى بردن به اين حقيقت بايد به نكات زير توجّه كرد: 1- عشق به بقاء اگر راستى انسان براى فنا و نيستى آفريده شده، بايد عاشق فنا باشد، و از مرگ در پايان عمر لذّت ببرد، مى بينيم قيافه مرگ (به معنى نيستى) براى انسان در هيچ زمانى نه تنها خوش آيند نيست، بلكه با تمام وجودش از آن مى گريزد. دويدن دنبال عمر طولانى، پيدا كردن اكسير جوانى، جستوجوى آب حيات، هر كدام نشانه اى از اين واقعيّت است. اين عشق و علاقه به بقا نشان مى دهد كه ما براى بقا آفريده شده ايم، و اگر ما براى فنا آفريده شده بوديم اين عشق و علاقه معنى نداشت. تمام عشق هاى بنيادى كه در درون ماست وجود ما را تكميل مى كند، عشق به بقا نيز تكميل كننده وجود ماست. فراموش نكنيد ما بحث «معاد» را بعد از قبول وجود خداوند حكيم و دانا دنبال مى كنيم، ما معتقديم هر چه او در وجود ما آفريده است روى حساب است، و روى اين جهت عشق و علاقه انسان به بقا نيز بايد حسابى داشته باشد و آن چيز جز وجود جهانى بعد از اين جهان نمى تواند باشد.)
ادامه مطلب |
موضوعات وب
آرشيو مطالب
لینک های مفید
امکانات وب |
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |