پروردگار مهربان در قرآن عظيم مي فرمايند :
« مَن عَمل صالِحاً مِن ذَکر اَو اُنثي وَ هُو مومن فَلنُحيينه حيوة طيبة وَ لنَجزينَّهم بِاَحسن ماکانوا يعمَلون»
هر آن کس از زن و مرد مومن که با ايمان عمل نيک انجام دهد ، به حياتي پاک و طيب زنده مي کنيم و پاداش بهتر از عملشان مي دهيم ( نحل / 97) از اين آيه و آيه پيشين به روشني بر مي آيد که بهره ي عالم عندالله که به اهل ايمان و عمل صالح مي رسد حيات طيبه است . زيرا در آيه ي 96 پايداري عالم عنديت مقدمه ي جزاي صابران قرار گرفته و پاداش آنها با عبارت « اَحسن ما کانوا يعَملون » معرفي شده و در آيه 97 همين صبر تفصيل يافته، پايه و پيکر آن يعني ايمان و پيامد آن يعني عمل صالح و در نهايت پاداش « احسن ماکانوا يعملون» براي آنها تکرار شده است . بنابراين ظهور آيات اين است که آيه ي 97 تفصيل و تاکيد آيه 96 بوده و اين دو آيه شريفه با هم کامل تر مي شوند . همچنان که « الذَّين» در عبارت « الَّذين صبروا» در آيه بعد با بيان « من ذکر او انثي » توضيح يافته « ما عند الله باقٍ» نيز با بيان « فلنحيينه حياة طيبه» روشن شده است. همچنين در دو آيه 96 و 97 « و لنجزين الذين صبروا ... فلنحيينَّهُ » ضماير راجع به خداوند ا زغايب به متکم تغيير کرده که اين التفات و عنايت خاصه الاهي در مورد حيات طيبه مي فهماند.
در اين آيه شريفه عمل صالح که مصداق جامع آن صبر در بندگي و مخالفت با نفس است، زمينه ساز حيات طيبه و معيار نهايي آن ايمان معرفي شده است . خداشناسي و خداجويي به عنوان دو رکن ايمان ، آگاهي و اراده انسان را به ساحت قدس ا حديت مي کشد و هنگامي که انسان با اين دو جنبه که تمام وجود او را در بر مي گيرد به عالم پاک ربوبيت وارد شود ، در آن مقام قرب و قدس الهي حياتي ديگر مي يابد. گويي بار ديگر متولد شده و به عالمي رسيده است که عالم طبيعت محض در برابر آن همانند رحم مادر ، در پيش اين جهان گسترده مادي و طبيعي است . حضرت عيسي عليه السلام فرموده اند : « لَن يلج مَلَکوتَ من لَم يولَد مَرَّتين» به ملکوت آسمان ها راه نمي يابد، کسي که دو بار زاده نشود.
در اين حال که قلب مومن از محدوديت اين عالم رها مي شود و با دو بال ايمان و تقوا به آسمان پر نور ولايت الهي پر مي گشايد و از اين دنياي دون پا مي کشد ، در ظاهرش دگرگوني زيادي پديد نمي آيد ، اما قلب و روح او وسعت يافته و به عالمي بزرگ تبديل شده و عرش رحماني را در خود جاي مي دهد . رسول خدا (ص) فرمود :
« قَلب المومنِ عَرشُ الرَّحمنِ »
قلب مومن عرش خداي مهرگستر و بخشنده است .
صد البته اين ايمان مراتب بالا و خالص معرفت الهي است که قلب مومن را جايگاه تجليات کامل و عرش عظيم خداوند مي سازد.
ايمان همانند نور ، حالات و مراتب شديد و ضعيف و کم و زياد دارد . ايمان برخي آن قدر کم فروغ است که قلب آنان را به خوبي روشن نمي کند و از ظلم و ظلمت به کلي پاک نمي سازد. ولي کساني هستند که ايمانشان چون خورشيد تابان عالمي را پر نور نموده ، و در جذبه ايمان و روشنايي وجودشان قلب هاي سخت و تاريک روشني و نرمي پيدا مي کند.
بزرگان براي ايمان چهارمرتبه را برشمرده اند :
يکم : باور قبي به مضمون اجمالي شهادتين که لازمه اش عمل به بيشتر فروع است و انجام برخي از گناهان با اين مرتبه از ايمان منافاتي ندارد.
دوم : اعتقاد تفصيلي به حقايق ديني که خداي تعالي درباره اين گروه از مومنين مي فرمايد:
« اِنَّما المومنون الذَّين امنوا بِاللهِ وَ رَسولِه ثُمَّ لَم يرتابوا وَ جاهَدوا بِاَموالِهم وَ اَنفُسَهُم في سَبيلِ اللهِ اولئکَ هُم الصّادقون»
مومنان تنها کساني هستند که به خدا و رسول ايمان آورده ، سپس ترديد ها را از خانه دل بيرون ريخته و با جان و مال در راه خدا جهاد مي کنند ، ايشان راست گويان و راست پويانند . (حجرات / 15)
سوم : اين مرتبه از ايمان در پي تسليم محض شدن در برابر امر و اراده خدا و رسول خدا (ص) پديد مي آيد ، آيات آغازين سوره مومنون در اين باره بوده و همه اخلاق فاضله ميوه و ثمره اين مرتبه از ايمان است . در حقيقت مومن در اين مقام همه هستي را ملک خدا مي بيند و خود را خارج ا زملک و حکومت او نمي يابد. از اين رو تسليم محض او شده و به کسب همه فضايل همت مي گمارد زيرا خود را نيز ملک خداي تعالي دانست ه و به خواست او در امور خود تصرف مي کند.
چهارم : در اين مرتبه از ايمان ، شخص مومن به حقيقت معناي مالکيت پروردگار مي رسد و در مي يابد که مالکيت او همانند مالکيت عرفي و بشري نيست ، بلکه در برابر او هيچ موجودي استقلال ندارد و همه چيز اعم از ذات و صفات و افعال به او وابسته بوده و در ربط مطلق به او است . دراين مقام ، توحيد مالکيت و توحيد ذاتي حق – تبارک و تعالي- از حد تصور عادي مي گذرد پرده پندارها را مي درد و غير حق در نظر مومن مي سوزد و مي ريزد و استقلال را از هر چه غير وجه ذوالجلال است مي زدايد و به حقيقت معناي اين آيه مي رسد که فرمود:
« کلُّ شَي هالِکٌ الاّ وَجهَه»
همه چيز نابود است مگر روي و نماي حق تعالي . ( قصص / 88 )
وقتي اين حال تمام قلب را فرا مي گيرد ، مومن در زمره اولياي خدا وارد مي شود که درباره آنها در قرآن فرموده است :
« الاّ اِنّ اولياء اللهِ لا خوفَ عَليهم وَ لا هُم يحَزنون الذّين آمنوا وّ کانوا يتّقون »
آگاه باشيد که اولياي خدا از هر بيم و اندوهي دور و رها هستند ، کساني که ايمان آورده و پروا پيشه کردند . ( يونس / 62 و 63)
نظرات شما عزیزان: