سلمان، ماجراي گريه ي پيامبر صلي الله عليه و آله را به فاطمه عليها السلام خبر داد. آن بانو برخاست و به عزم ديدار پدرش بيرون آمد.
لباس هاي ايشان آن چنان کهنه و پروصله بود که وقتي چشم سلمان به آن ها افتاد، بي اختيار گريست و گفت: «اين چه اندوه بزرگي است که دختران قيصر و کيسري بايد لباس هاي حرير و ابريشم بپوشند، ولي لباس دختر محمد صلي الله عليه و آله اين چنين کهنه و پروصله باشد؟ » آنان با شتاب رفتند تا بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وارد شدند.
هنگامي که چشم فاطمه عليها السلام به پدر بزرگوارش افتاد، نخست عرض کرد: «اي رسول گرامي! سلمان از لباس من تعجب مي کند، قسم به آن خدايي که تو را خلق کرد و به رسالت برگزيد، پنج سال است که ما يک پوست گوسفند بيشتر نداريم. روزها شتر خود را روي آن علف مي دهيم و شب ها فرش زير پاي ما است. » حضرت رسول صلي الله عليه و آله فرمود: «اي سلمان! فاطمه از پيشتازان بهشت است. » پس از آن فاطمه عليها السلام گفت: «اي پدر! فدايت شوم چه چيز شما را به گريه درآورده است؟ » پيغمبر آن دو آيه را بر او خواند. وقتي حضرت فاطمه عليها السلام آيات را شنيد، منقلب شد و از شدت ناراحتي با صورت بر زمين افتاد و صداي ناله اش بلند شد و گفت: «اي واي! بر آن کسي که داخل آتش جهنم شود. » سلمان گفت: «اي کاش! من گوسفندي براي خانواده ام بودم و آنان گوشت مرا مي خوردند و پوستم را پاره مي کردند و هرگز اسم آتش را نمي شنيدم» .
ابوذر گفت: «اي کاش! مادرم عقيم بود و مرا نزاييده بود و هرگز اسم آتش و جهنم را نمي شنيدم. »
مقداد گفت: «اي کاش! پرنده اي بودم و در بيابان هاي دوردست به سر مي بردم و حساب و کيفري نداشتم و نام آتش را نمي شنيدم» .
حضرت علي عليه السلام گفت: «اي کاش! درندگان، گوشت مرا پاره پاره مي کردند و مي خوردند. اي کاش! از مادر متولد نشده بودم و جريان آتش و دوزخ را نمي شنيدم» . پس از آن علي عليه السلام دست خود را بر سر گذاشت و گريه کرد و گفت:
آه از دوري سفر و کمي زاد و توشه در سفر قيامت براي گناه کاراني که به سوي آتش مي روند و به سرعت داخل دوزخ مي شوند. آنان بيماراني هستند که کسي از آن ها عيادت نمي کند؛ مجروحاني هستند که مداوا نمي شوند؛ اسيراني هستند که رها نخواهند شد. مي خورند و مي آشامند، اما از آتش و در ميان طبقات آن زير و رو مي شوند. آنان در اين جهان جامه هاي پنبه پوشيدند و در آن جا جامه هاي آتش مي پوشند؛ در اين جهان با زنان خود دست در گردن بودند، در آن جا هم نشين شياطين و مارهاي جهنمي مي شوند. (7)
تفسير آيه
خداوند در صريح ترين تهديدهاي خود به پيروان شيطان، مي فرمايد: «جهنم ميعادگاه همه ي آن هاست» و گمان نکنند که مي توانند از چنگال مجازات بگريزند و به حساب شان رسيدگي نمي شود، بلکه به حساب همه ي آنان يک جا و در يک محل رسيدگي خواهد شد.
«همان دوزخي که هفت در دارد و براي هر دري، گروهي از پيروان شيطان تقسيم شده اند» . اين درها، در حقيقت درهاي گناهاني است که به وسيله ي آن، افراد وارد دوزخ مي شوند، هر گروهي به دليل ارتکاب گناهي و از دري» .
همان گونه که درهاي بهشت، طاعات و اعمال صالح و مجاهدت هايي است که به وسيله ي آن بهشتيان وارد بهشت مي شوند.
پيام ها
1- عذاب و سختي هاي جهنم به حدي حتمي و وحشت ناک است که پيامبر خدا صلي الله عليه و آله، فاطمه زهرا عليها السلام، امام علي عليه السلام و بهترين اصحاب رسول خدا را چنين به گريه و غم و اندوه وامي دارد! پس واي بر حال ما با اين همه گناهان! ! !
2- در زمان حيات رسول خدا صلي الله عليه و آله، بين مسلمانان معروف بود که حضرت چنان دخترش فاطمه زهرا عليها السلام را دوست دارد که هرگاه او را ببيند، خوشحال مي شود؛ يعني فاطمه مايه ي خوشحالي دل رسول خداست. اين مطلب نشان دهنده ي شخصيت والاي فاطمه زهرا عليها السلام است.
3- فاطمه زهرا عليها السلام کارهاي داخل خانه را با نيت رضايت الهي انجام مي داد و با اين ذکر خود را تسکين مي بخشيد: «و ما عندالله خير و أبقي؛ آن چه نزد خداست، براي شما بهتر و ماندگارتر است» پس اگر هر کس با نيت الهي کارهاي خود را انجام دهد، عبادت الهي محسوب مي شود و نزد خداوند مستحق پاداش است.
نظرات شما عزیزان: