روايات
1 - كسب مال حرام
قال علىعليه السلام : «انّ اعظم الحسرات يوم القيامة حسرة رجل كسب مالاً فى غير طاعة اللَّه فورّثه رجلاً فانفقه فى طاعة اللَّه سبحانه فدخل به الجنة و دخل الاول به النار».
به راستى كه در روز قيامت بزرگترين حسرت براى مردمى است كه مال و دارايى خود را در غير طاعت خدا به دست آورده و مردى ديگر آن را به ارث برده است و در طاعت خدا انفاق كرده و به خاطر آن داخل بهشت شده و مرد نخستين به سبب همان مال وارد دوزخ شده است . (نور الثقلين / 1 / 152)
2 - غفلت از عمر گرانبها
قال علىعليه السلام : «فيالها حسرة على ذى غفلة ان يكون عمره عليه حجّة».
پس حسرت و ندامت و بىخبرى بر فردى سزا است كه در (قيامت) عمرش بر او حجت و دليل باشد.
(بحار / 91 / 337 ؛ نهجالبلاغه / خطبه 64)
3 - عدم ياد خداوند و امامان در مجالس
قال الصادقعليه السلام : «ما اجتمع قوم فى مجلس لم يذكروا اللَّه و لم يذكرونا الاّ كان ذلك المجلس حسرة عليهم يوم القيامة».
هيچ گروهى در مجلسى گرد هم جمع نمىشوند كه خداوند و ما امامان را ياد نمىكنند مگر آنكه آن مجلس براى آنها در قيامت عامل حسرت مىشود . (بحار / 75 / 468)
4 - تعريف از عدالت و مخالفت در عمل
عن الباقرعليه السلام «انّ اشدّ الناس حسرة يوم القيامة الذين وصفوا العدل ثم خالفوه».
به راستى كه در روز قيامت كسانى بيش از همه مردم در حسرت و اندوه به سر مىبرند كه از عدالت ستايش مىكردند و در عمل مخالفت مىورزيدند. (صافى / 1 / 430؛ بحار / 2 / 28)
5 - مخالفت با نصيحت عالم دلسوز
قال علىعليه السلام : «... فانّ معصية الناصح الشفيق العالم المجرّب تورث الحسرة و تعقّب الندامة».
به راستى كه نتيجه نافرمانى پندآموز و نصيحت گر مهربان كه به همه چيز دانا و با تجربه و آزموده است حسرت و اندوه و در پى آن پشيمانى است . (بحار / 33 / 322)
6 - فروختن آخرت
قال رسول اللَّهصلى الله عليه وآله وسلم : «ان اشدّ النّاس ندامة يوم القيامة رجل باع آخرته بدنيا غيره».
و در روز قيامت پشيمانترين مردم كسى است كه آخرتش را به دنياى ديگران فروخته باشد. (بحار / 27 / 186)
اشاره
پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: شديدترين مردم از جهت پشيمانى و حسرت شخصى است كه فردى را به سوى خدا دعوت كند و او بر اثر اطاعت الهى به بهشت برود و دعوت كننده به خاطر پيروى از هواى نفس و آرزوى طولانى به جهنم وارد شود. (كافى 2 / 227) آياتى كه در قرآن پيرامون مسأله شفاعت بحث مىكند در حقيقت به چند دسته تقسيم مىشود گروه اول آياتى است كه بطور مطلق شفاعت را نفى مىكند مانند:
«انفقوا مما رزقناكم من قبل ان يأتى يوم لابيع فيه و لا خلّة و لا شفاعة» بقره، 254
از آنچه به شما روزى داديم انفاق كنيد پيش از آنكه روزى فرا رسد كه در آن نه خريد و فروشى است و نه دوستى و نه شفاعت .
گروه دوم آياتى است كه (شفيع) را منحصراً خدا معرفى مىكند مانند:
« قل للّه الشفاعة جميعاً» زمر، 44
بگو تمام شفاعت از آن خداست .
گروه سوم آياتى است كه شفاعت را مشروط به اذن و فرمان خدا معرفى مىكند مانند:
« و لا تنفع الشفاعة عنده الا لمناذن له» سبأ، 23
هيچ شفاعتى نزد او جز براى كسانى كه اذن داده سودى ندارد .
گروه چهارم آياتى است كه شرائطى براى شفاعت شونده بيان مىكند گاهى اين شرط را گرفتن عهد و پيمان نزد خدا معرّفى مىكند مانند:
«لا يملكون الشفاعة الاّ من اتّخذ عند الرحمن عهداً» مريم، 87
آنان هرگز مالك شفاعت نيستند مگر كسى كه نزد خداوند رحمان عهد و پيمانى دارد .
گاهى شرط آنرا رضايت و خشنودى خدا معرفى مىكند:
و لا يشفعون الاّ لمن ارتضى انبياء، 28
و آنها جز براى كسى كه خدا راضى به شفاعت براى اوست شفاعت نمىكنند .
گروه پنجم آياتى است كه صلاحيت شفاعت شدن را از بعضى مجرمان سلب مىكند مانند سلب شفاعت از ظالمان كه مفهوم آن اين است كه شفاعت گروههاى ديگر را شامل مىشود:
«ما للظالمين من حميم و لا شفيع يطاع» غافر، 18
براى ستمكاران دوستى وجود ندارد و نه شفاعت كنندهاى كه شفاعتش پذيرفته شود .
و به اين ترتيب داشتن عهد و پيمان الهى يعنى ايمان و رسيدن به مقام خشنودى پروردگار و پرهيز از گناهانى چون ظلم و ستم جزء شرائط حتمى شفاعت است.
(پيام قرآن 6 / 508)
نظرات شما عزیزان: